کد مطلب:28618 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:129

یاری جُستن از مکّه و مدینه












2418. وقعة صِفّین - به نقل از صالح بن صدقه -:آن گاه كه معاویه خواست به سوی صفّین حركت كند، به عمرو بن عاص گفت:اندیشیده ام كه نامه ای به مردم مكّه و مدینه بفرستیم و در آن، ماجرای عثمان را یادشان آوردیم، تا یا به یاری ما آیند و یا بر جایشان بنشینند.

عمرو گفت:جز این نیست كه ما به سه كس نامه می دهیم:یكی آن كه از علی خشنود است، كه بدین سان بر بینایی اش افزوده می شود؛ دیگر آن كه هوادار عثمان است، كه ما چیزی بر او نمی افزاییم؛ و سوم آن كه كناره گزیده، كه در نگاه او تو بیش از علی قابل اعتماد نیستی.

[ معاویه ]گفت:باید این كار را بكنم.

پس نوشتند:امّا بعد؛ هر چه از ما پنهان بماند، این [ حقیقت] پنهان نماناد كه عثمان را علی كشته است. دلیل این امر، جایگاهِ كُشندگانِ عثمان نزد علی است. جز این نیست كه ما خونخواه اوییم، تا آن گاه كه كشندگانش را به ما وا سپارند و بر پایه كتاب خدا قصاصشان كنیم. پس اگر علی آنان را به ما وا نهد، از او دست می كشیم و خلافت را به رسم عمر بن خطّاب، به شورا میان مسلمانان وا می نهیم. و امّا خلافت؛ ما طالب آن نیستیم. پس در خونخواهی عثمان، ما را یاری دهید و به نوبه خویش برخیزید كه اگر بر یك امر همدست شویم، علی از ادامه راهی كه در آن است، پروا خواهد كرد.

عبد اللَّه بن عمر در پاسخِ آن دو نوشت:

امّا بعد؛ به جانم سوگند كه جایگاه بصیرت را گم كرده اید و از جایی دور به خلافت چنگ انداخته اید. با این نامه شما، خداوند تنها به تردیدِ تردیدكنندگان در این امر، می افزاید. شما را با خلافت چه كار؟ امّا تو ای معاویه! از آزادشدگانی؛ و امّا تو ای عمرو! خود، متّهمی. هان! خویشتن را از من كنار گیرید، كه شما و مرا یاوری نیست.

مردی از انصار نیز همراه نامه عبد اللَّه بن عمر، [ این بیت شعر را] نوشت:

معاویه! همانا حق به آشكاری، روشن است

و نه چنان كه تو و عمرو انتظار دارید.[1].

2419. وقعة صِفّین - به نقل از زیاد بن رستم -:معاویة بن ابی سفیان برای عبد اللَّه بن عمر خطّاب، به طور ویژه، و نیز به سعد بن ابی وقّاص و محمّد بن مسلمه، جز نامه اش به مردم مدینه، نامه هایی فرستاد. در نامه اش به فرزند عمر آمده بود:

امّا بعد؛ پس از قتل عثمان، در میان قریش، هیچ كس را به اندازه تو برای خلافت، خوش نمی داشتم. سپس به یاد آوردم كه تو او را تنها وا نهادی و بر یاورانش طعن زدی. پس نظرم از تو برگشت. امّا مخالفت تو با علی، كار را بر من آسان كرد و آن لغزش هایت را از نظرم محو ساخت. پس - خدایت رحمت كناد - برای پاس داشتنِ حق خلیفه مظلوم، ما را یاری كن، كه من خواهان فرمان راندن بر تو نیستم؛ بلكه فرمانروایی را از آنِ تو می خواهم و اگر از آن سر باز زنی، كار به شورا میان مسلمانان وا نهاده خواهد شد.[2].









    1. وقعة صفّین:62، شرح نهج البلاغة:109/3.
    2. وقعة صفّین:71، شرح نهج البلاغة:113/3.